کاف بیگانه

دست‌نوشته های یک کاف

دنبال کننده

ز کویت می‌رویم اینک، هزاران آرزو با ما

| # فصل دوم من |
بازدید
|
نظر

این ۲۴ ساعت فقط فرار از خودم و کارای بقیه بود. دو ساعت خواب، که اصلاً نمی‌ارزه به حساب بیارم. الانم که آخر شب بود با بچه‌ها بیرون بودم، سرپرست هم به زور و با نصیحت منو راه داد توی خوابگاه. دیگه واقعا تحمل ندارم. امروز فقط دنبال کارای خودم و بقیه تو دانشگاه بودم. چرا باید اینقدر بدو بدو کنم، التماس کنم برای یه واحد که حق من بوده، و در آخر بجای واحد، تیکه و کنایه بشنوم؟

از طرف دیگه واقعا حس می‌کنم دیگه وقتشه که با علیرضای شلوغ خداحافظی کنم. قول میدم دیگه هیچ سروصدایی نکنم، آروم پیش برم. الان دقیقا توی جایی از مسیرم که هیچکس به من اعتماد نداره، هیچکس قبولم نداره و هیچ اهمیتی بهم نمی‌ده. حس می‌کنم هیچ چیزی برای ارائه کردن ندارم. حتی الان که این جملات رو می‌نویسم، دارم یه حس منفی رو به خودم القا می‌کنم و از این کارم متنفرم.شاید هیچ رفیق واقعی وجود نداشته باشه که هوام داشته باشه.

همیشه به دوستام می‌گفتم شرایط می‌تونه بدتر هم بشه، الان هم باید همین رو به خودم بگم. شاید بدترین حالته، اما هنوز هم میشه چیزی ساخت. خیلی دوست دارم الان که همه ازم رو برگردوندن، یه حرکت بزرگ بزنم، بگم من علیرضام و هنوز کسی رو که می‌خواستم نشناختید. اما نمی‌شه. باید شخصیت محکم‌تری بسازم. باید خودم رو جمع کنم و دوباره بسازم.

بی‌صدا میرم، بی‌صدا تا زمانی که رفیقای واقعی رو پیدا کنم. شاید الآن کسی باهام نباشه، شاید هیچ‌کس همراه نباشه، اما من بازم میرم. یه روز میام و تاج شکسته رو از زمین بر میدارم. خودم می‌سازمش.

کامنت ثبت شده است.

  • عمو لئو گفته:
  • محکم باش مرد، این روزا رو همه‌مو ن تجربه میکنیم، سمج باش و نم پس نده.

    پاسخ :

    مرسی مرد قربونت برم.

  • کیمیا گفته:
  • قربونت
    خودتو دست کم گرفتیاا👀

    پاسخ :

    مرسی

    نه، فکر نکنم

  • کانین گفته:
  • منم همین حسو دارم یه جورایی الانا
    اصن مهر وپاییز یه حس جاموندگی بهم میده یه حسی که نکنه هرچی بدوام دیگه نمیرسم؟؟
    ولی خب نباید توان صرف نشده ای باقی بمونه رفیق

    پاسخ :

    من تابستون فقط این حس رو دارم.

    حس میکنم توی سیکل بی نتیجه گیر کردم. دیگه تلاش هم نمیکنم.. انگاری الان تسلیم شدم واقعا..

    تا تلنگری بهم نخوره، تو همین مود میمونم متاسفانه.

     

  • کیمیا گفته:
  • تیکه و کنایه همیشه هست، حتی وقتی حق با تو عه و خودشون هم به این قضیه اعتراف کنن! بخاطر این موضوع خودتو اذیت نکن و درگیرش نشو. اکثرا چون میخوان یه حرفی زده باشن یا کم نیاورده باشن یه چیز میپرونن.
    هر کی که بهت اعتماد نداره و قبولت نداره و هیچ اهمیتی بهت نمیده، درک و شناخت درستی از تو نداشته، وگرنه اصلا همچین چیزی ممکن نیست!
    شخصیتت همین الان هم خیلی محکم و خفنه، یعنی باحال تر از این؟!👀
    میدونم که موفق میشی، من بهت ایمان دارم :)

    پاسخ :

    سلام کیمیا

    مرسی بابت کامنت قشنگی که بهم دادی، ممنونم که حداقل تو اینطور فکرمیکنی، خوشحالم.

    شخصیت محکم؟ فکر نمیکنم، حداقل الان نه!